دلنوشته ای به حرمت اشک های علی اصغر زارعی
مرد میگریست. عاقل مردی بود، میگفت بد کردید. میگفت و گریه میکرد. لابد زخم تازه، طعنه به جراحتهای کهنه دفاع مقدس زده بود که کار مرد به اورژانس کشید.
- ۰ نظر
- ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۰
- ۳۸۸ نمایش
دلنوشته ای به حرمت اشک های علی اصغر زارعی
مرد میگریست. عاقل مردی بود، میگفت بد کردید. میگفت و گریه میکرد. لابد زخم تازه، طعنه به جراحتهای کهنه دفاع مقدس زده بود که کار مرد به اورژانس کشید.
علی نادری - رجانیوز: غواصها ظهور کردهاند، هیچ کس نمیتواند این را انکار کند. بچههای تفحص هم این را همان اول گفتند؛ اینکه بارها شده شهدا را دسته جمعی پیدا کنند، اما یافتن این تعداد شهید غواص در یک منطقه و همزمان، کم سابقه است.
مثل اینکه نفس گرفته باشند، به زیر آبهای اروند رفته باشند و نفسها را حبس کرده باشند تا در روزش و زمانش و «لحظه حساسش» به روی آب بیاییند و پیامی را که با آن نفس سالهای جنگ و جبهه در سینه حبس کرده بودند، طوری فریاد بزنند که همه بشنوند، همه دنیا.